معنی خوردنی صبحانه

حل جدول

خوردنی صبحانه

کره ، پنیر،‌ مربا،‌لبنیات


خوردنی

مأکول


صبحانه

چاشت

ناشتایی

تابلویی از خوان گری

لغت نامه دهخدا

صبحانه

صبحانه. [ص ُ ن َ / ن ِ] (اِ مرکب) ناشتایی. زیرقلیانی. ناهارشکن. صفراشکن. ناشتاشکن. لقمهالصباح. چاشنی بامداد. لُهنه. آنچه صبح خورند چون چای و شیر و کره و نان و قهوه و مانند آنها. || (ص نسبی) متعلق به صبح. منسوب به صبح.


خوردنی

خوردنی. [خوَرْ / خُرْ دَ] (ص لیاقت) هر چیز که شایسته و لایق خوردن و تناول کردن و آشامیدن باشد. (ناظم الاطباء). آنچه درخورد خوردن است. (یادداشت مؤلف):
چرا از پی سنگ ناخوردنی
کنی داوریهای ناکردنی.
نظامی.
- سبزی خوردنی، سبزیهایی که مانند نان خورش با نان می خورند از قبیل نعناع و طرخون و گندنا و مرزه و جز آن. (ناظم الاطباء).
|| (اِ) آنچه خوردن آن واجب و ضرور است. (یادداشت مؤلف). || غذا. طعام. خورش. ذخیره. توشه. (ناظم الاطباء). مقابل پوشیدنی. (یادداشت مؤلف):
بهرمنزلی ساخته خوردنی
خورشها و گسترده گستردنی.
فردوسی.
از آن پیش کاین کارها شد بسیچ
نبد خوردنیها جز از میوه هیچ.
فردوسی.
نه افکندنی هست و نه خوردنی
نه پوشیدنی و نه گستردنی.
فردوسی.
از او خوردنی خواست رستم نخست
پس آنگه ز اندیشه دل را بشست.
فردوسی.
نخست خوردنی که ساخته بودند رسول را مثال داد تا پیش آوردند. (تاریخ بیهقی). امیر... بسیار پرسیدی از آن جایها و روستاها و خوردنیها. (تاریخ بیهقی). خوردنیها بصحرا مغافصهً پیش آوردندی و نیز میزبانیهای بزرگ کردی. (تاریخ بیهقی). مرابا خویشتن در صدر بنشاند و خوردنی را خوانی نهاد سخت نیکوی. (تاریخ بیهقی).
ز نخجیر و از هیزم و خوردنی
برند آنچه شان باید از بردنی.
اسدی.
کجا رفت خواهی ببر بردنی
بپرهیز و مستان ز کس خوردنی.
اسدی.
فلرز؛ ایزاری یا رکویی بود که خوردنی در او بندند. (فرهنگ اسدی نخجوانی).
خوانی نهم که مرد خردمند را
از خوردنیش عاجز و حیران کنم.
ناصرخسرو.
و از این که زکریا در شریعت روزه داشتی از گفتنی و خوردنی. (قصص الانبیاء). از همه خوردنیها... بیش از یک سیری نتوان خورد و اگر بیش خوری طبع نفور گیرد. (نوروزنامه ٔ خیام). یا بیماری که مضرت خوردنیها می داند و همچنان بر آن اقدام می نماید تا بمعرض تلف افتد. (کلیله و دمنه). لحظه ای توقف کن تا خوردنی سازم. (سندبادنامه ص 288).
دهان گو ز ناگفتنیها نخست
بشوی، آنگه از خوردنیها بشست.
سعدی (بوستان).
|| دوا که بخورند یا بیاشامند. مقابل مالیدنی. (یادداشت مؤلف). || کنایه از زنی باشد که پا بسن گذاشته و پیری با او اثر نکرده باشد. (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی).

تعبیر خواب

خوردنی

خورش چون به طعم شیرین بود، دلیل بر خرمی و شادی کند و چون به طعم ترش و ناخوش و تلخ و شور بود، دلیل بر رنج و اندوه کند و خوردنی فروش به تاویل خداوند سخن است. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

ر خوردنی که بوی خوش دارد به خواب دیدن نیکی است. اگر ناخوش بود، دلیل بر شر و بدی کند و سیر و پیاز در خواب، دلیل بر غم و اندوه کند و تباهی حال وی و گویند که، دلیل بر مال حرام کند و در آن راحت و خیر نباشد. اگر بیند که خورش تلخ و ناخوش خورد، دلیل بر درویشی و بیچارگی کند. - محمد بن سیرین

فرهنگ عمید

خوردنی

خوراکی


صبحانه

خوراکی که هنگام صبح می‌خورند،

کلمات بیگانه به فارسی

صبحانه

ناشتایی

فارسی به عربی

فرهنگ معین

صبحانه

(صُ نِ) [ع - فا.] (اِمر.) غذایی که صبح می خورند، ناشتایی.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

صبحانه

ناشتا، ناشتایی، چاشت

معادل ابجد

خوردنی صبحانه

1026

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری